ختم قرآن 234
سلام علیکم
صبح همگی پر از عشق و لبخند :)
" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الطَّلَاقُ
مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَ
لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا إِلَّا
أَنْ یَخَافَا أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا
یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ
ۗ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ
اللَّهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (229) "
"
(مرد میتواند حداکثر زنش را) دو بار طلاق (بدهد و در این دو طلاق
میتواند بر او برگردد و آشتی کند) و به خوبی زندگی کند (و اما بعد از
دوبار طلاق و آشتی، مرد باید او را) یا به نیکی رها سازد (و یا در جدا شدن
آزاد بگذارد).
و حلال نیست (بر شما مردان)
اگر چیزی (مهریهای) که به زنانتان دادهاید باز پس بگیرید. (تنها در یک
صورت باز پس گرفتن مهریه اشکالی ندارد و آن در صورتی است که زن تمایل به
ادامه زندگی نداشته باشد) و هر دو (زن و مرد) بترسند که حدود الهی در زندگی
مراعات نخواهد شد پس اگر بترسید در ادامه زندگیتان حدود الهی و حقوق زن و
شوهری اجرا نمیشود، اشکالی ندارد که زن مهریهاش را به عنوان فدیه به
شوهرش بدهد (و طلاق بگیرد) اینها قانون طلاق است پس کسانی که (از این
قانون الهی) تجاوز و تخلف کنند (در واقع) آنها ظالم و ستمگر هستند. (229) "
--------------
قسمتی از تفسیر این آیه در تفسیر نور:
+
در جاهلیّت، طلاق دادن و رجوع کردن به زن، امرى عادّى و بدون محدودیّت
بود. امّا اسلام، حداکثر سه بار طلاق و دو بار رجوع را جایز دانست تا حرمتِ
زن و خانواده حفظ شود. «تفسیر مجمعالبیان»
+ در اسلام، طلاق امرى منفور و بدترین حلال نام گذارى شده است، ولى گاهى عدم توافق تا جایى است که امکان ادامه زندگى براى دو طرف نیست.
+ در این آیه علاوه بر طلاق رجعى که از سوى مرد است، طرح طلاق خُلع که پیشنهاد طلاق از سوى زن است نیز ارائه شده است. به این معنا که زن، مهریه خود یا چیز دیگرى را فداى آزاد سازى خود قرار دهد و طلاق بگیرد.
+ در قطع رابطه با دیگران، نباید آخرین تصمیم را یک مرتبه گرفت، بلکه باید میدان را براى فکر و بازگشت باز گذاشت. «الطَّلاقُ مَرَّتانِ»
+ آزار و ضرر رسانى به همسر، ممنوع است. مرد نباید به قصد کام گرفتن یا ضربه روحى زدن به زن، به او رجوع نموده و سپس او را رها کند. «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ»
+ در همسر دارى باید از سلیقههاى شخصى و ناشناخته دورى کرد و به زندگى عادّى و عرفى تن در داد. «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ»
+ تلخى جدایى را با شیرینى هدیه و احسان جبران کنید. «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»
+ طلاق، نباید عامل کینه، خشونت و انتقام باشد، بلکه در صورت ضرورتِ طلاق، نیکى و احسان شرط اساسى است. «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»
+ اصل در زندگى، نگهدارى همسر است، نه رها کردن او. کلمه «امساک» همه جا قبل از کلمه «تسریح» آمده است. «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»
+ حقوق و احکام در اسلام، از اخلاق و عاطفه جدا نیست. کلمات «احسان» و «معروف» نشانه همین موضوع است. «فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ»
+ مراعات حقوق، لازم است. مرد، حقّ ندارد از مهریه زن که حقّ قطعى اوست چیزى را پس بگیرد. «لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً»
+ خواستههاى مرد و زن باید در چارچوب حدود الهى باشد. «إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ»
+ تنها نظر زن و شوهر در مورد طلاق کافى نیست، بلکه باید دیگران نیز به ادامه زندگى آنان امیدى نداشته باشند. «یَخافا ... فَإِنْ خِفْتُمْ» گاهى زن و شوهر مىگویند: با هم توافق اخلاقى نداریم، امّا این حرف برخاسته از هیجان آنهاست. لذا قرآن در کنار خوف زن وشوهر «یَخافا» پاى مردم را به میان کشیده که آنان نیز این ناسازگارى را درک کنند. «خِفْتُمْ»
+ در تصمیم گیرىها باید محور اصلى، اقامه حدود الهى و انجام وظایف باشد. اگر حدود الهى مراعات مىشود ازدواج باقى بماند وگرنه طلاق مطرح شود. «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ»
+ طرحِ «طلاق خُلع» براى آن است که زن بتواند خود را از بنبست خارج سازد. «افْتَدَتْ بِهِ»
+ اسلام با ادامه زندگى به صورت تحمیلى و با اجبار و اکراه، موافق نیست. در صورتى که زن به اندازهاى در فشار است که حاضر است مهریه خود را ببخشید تا رها شود، اسلام راه را براى وى باز گذاشته است. البتّه مرد ملزم به پذیرش طلاق خلع نیست. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ»
+ شکستن قانون الهى، ظلم است. «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»